قال الباقر علیه السلام :
قال الباقر علیه السلام : ما احب ان لی الدنیا و ما فیها و انی بت لیله و لیست لی بزوجه
حضرت باقر علیه السلام فرمود : دوست نمی دارم اگر دنیا و آنچه در آنست از من باشد و من شبی را بدون همسر بگذرانم .
.
تاثیر ازدواج:
تاثیر ازدواج
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
اذا تزوج الرجل احرز نصف دینه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 154.
.
مردی ازپیامبر اسلام (ص) پرسید : " با چه کسی ازدواج کنیم ؟ "ایشان فرمودند :
" الاکفا ء"
او پرسید :" کفوها چه کسانی هستند؟ " حضرت فرمود:
"المومنون بعضهم اکفاء بعض "
مومنان ، کفو و هم شأن هم هستند.
همتایی دینی و ایمانیزن متدین و پایبند به قوانین و اصول و فروع اسلام ، باید با انسانی مانند خود ازدواج کند. البته تناسب صد در صد امکان ندارد، اما هرچه به هم نزدیک تر باشند و فاصله کمترباشد ، بهتراست .
می بینیم که پیامبر اکرم ، معیار و زیر بنای اصلی هم کفوی را " ایمان " بیان فرمودند. انسان مؤمن ، اگر با همسر بی ایمان ازدواج کند و نتواند او را متدین نماید، یا باید هم رنگ او شده و بی دین شود و یا در برابر او مقاومت کند و دائماً نزاع و زد و خورد داشته باشد؛ که هر دو ، خسارت بزرگی است و فرزندانی هم که محصول چنین زندگی های آشوب زده ای باشند، به سعادت نمی رسند.
همتایی وهماهنگی فرهنگی و فکریتفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک ، نقش اساسی دارد . برای ایجاد یک زندگی پویا و پربار، باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک نموده و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از مسائل ، تصمیم مشترک و یکسان گرفته و برمبنای آن عمل کنند و در فراز و نشیب های زندگی ، یاور هم باشند و فرزندانشان را براساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.
امام صادق (ع) می فرمایند:
" العارفة لا توضع الا عند العارف"
زن عارفه ( فهمیده ی فرزانه ) باید در کنار مرد عارف ( فهمیده ی اهل معرفت) قرار گیرد ، نه غیر آن .
همتایی اخلاقهماهنگی و تناسب اخلاقی ، از مهم ترین موارد هم کفویی و همتایی بین زن و شوهر است . ممکن است زن و شوهر از جهت " دینی " کفو هم باشند اما از جهت اخلاقی نه.
کفو هم بودن در تحصیلا ت علمیبهتر آن است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی ، خیلی با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم بیشتری در زندگی شان وجود داشته باشد.
البته این خصوصیت را باید با صفات و ویژگی های دیگر بررسی کرد. به این معنا که مثلاً اگر " زن" تکبر و غرور بی جا دارد و کم ظرفیت است ، نباید سواد و تحصیلاتش بیش از مرد باشد ؛ زیرا – حتماً – مشکلات فراوانی در زندگی شان به وجود خواهد آمد. اما اگر متواضع باشد، احتمال بروز این مشکل کمتر است . در مورد " مرد " هم مسئله به همین شکل است با کمی تفاوت.
تناسب در زیباییتوجه به توازن و تناسب میان دو همسر در زیبایی صورت و اندام و قیافه ی ظاهری نیز لازم است . اگر یکی از آن دو، " زیبا و خوش اندام و خوش تیپ " باشد و دیگری " زشت صورت و بد اندام "، احتمال به وجود آمدن ناراحتی و مشکل برای هر دو، و عقده های روانی و انحراف و بی عفتی و حسرت و ... برا ی فرد زیبا ، وجود دارد.
تناسب سنیدر انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم است.
تفاوت سن بلوغ در دختر و پسر، یک امر طبیعی است . پسر، حدود 4 سال دیرتر از دختر به بلوغ می رسد، پس خوب است که تفاوت سن آنان در امر ازدواج نیز به همین مقدار باشد ( پسر، بزرگتر باشد) . کفو هم بودن دختر و پسر از نظرسن ،" تفاوت سن" است ، نه " تساوی سن " . زیرا این تفاوت ، در آفرینش آنان قراردارد. البته رعایت این تفاوت سن به این مقدار ( حدود 4 سال ) واجب نیست. بهتر است که چنین باشد.
این خصوصیت را باید با مجموعه ی صفات و خصوصیات دختر و پسر بررسی کرد . ممکن است دختری سنش به این مقدار کمتر از سن پسر نباشد، اما امتیازات دیگری داشته باشد که آن را جبران کند.
تناسب مالیقاعده ی عامی را که می توان دراین باره مطرح کرد این است که : صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان ، از نظر " مالی و ثروت " تفاوت زیادی داشته باشند.
اگر ما کسی هستیم که با مقداری ثروت و توانگری ، خود را گم می کنیم و تکبرها، غرورها، منت گذاشتن ها ، تحقیر کردن ها و... به سراغمان می آید ، چرا خود را فریب دهیم ؟ ! معمولاً چنین است که اگر پسری فقیر یا متوسط از نظر مالی ، با خانواده ای ثروتمند وصلت کند، باید " نوکر و برده ی " آنان شود. و اگر دختری فقیر، عروس خانواده ای ثروتمند شود، باید " کنیز " آنان گرد د! البته استثناهایی نیز وجود دارد.
تناسب خانوادگیازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل!
در مسئله ی " انتخاب همسر" ، معقول نیست که انسان بگوید: " من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و خویشان و فامیلش ندارم " زیرا:
1- این فرد، جزئی ازهمان خانواده و فامیل ، و شاخه ای از همان درخت است. و این شاخه ، ازریشه های همان درخت، تغذیه کرده است . مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی ، روحی ، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل ، از راه وراثت و تربیت و محیط و عادات ، به این فرد منتقل شده است.
پیامبر اسلام (ص) در این باره می فرمایند: تَزّوجوا فی الحِجرِ الصالح ، فاِنَّ العِرقَ دَسَّاسٌ
"با خانواده ی شایسته ، وصلت کنید؛ زیرا عِرق ( ژن و خصوصیاتی که به وسیله ی نطفه و وراثت از پدران و مادران به فرزندان و نسل های بعدی منتقل می شود. ) تاثیر می گذارد".
2 - اگر تو با آنان کار نداشته باشی، آنان با تو کار دارند! هرگز نمی توانی همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا کنی . خودت هم نمی توانی رابطه ات را با آنان قطع کنی . یک عمر باید با آنها معاشرت و زندگی نمایی.
اگر خانواده و خویشان همسر، ناباب و فاسد باشند، انسان را " زجرکش " می کنند و از دخالت های آنان در زندگی و از ارتباط با آنان نمی شود به کلی جلوگیری کرد.
3 - بدنامی یا خوشنامی آنان ، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگی تأثیر می گذارد. تحمل بدنامی آنان ، بسیار مشکل خواهد بود.
4 - صفات و خصوصیات آنان، در فرزندان آینده ، تأثیر دارد.
پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرمایند:
" بنگرید چه کسی را به همسری برمی گزینید ، زیرا فرزندان ، شبیه دایی هایشان می شوند".
تناسب اجتماعیکسی که اهل علم و تحقیق و پژوهش است و می خواهد عمر وزندگی اش را در راستای مسائل علمی و تحقیقی بگذراند و بافت زندگی اجتماعی و خانوادگی اش این گونه بافتی است و روحیه اش کاوش گرانه است، هرگز نباید با فرد و خانواده ای وصلت کند که روحیه ی اجتماعی شان ، روحیه ی تجملاتی و تشریفاتی و اشرافی است و اهل خوشگذرانی ، مهمانی های ریایی، شب نشینی های بوالهوسانه، مسافرت های تفریحی افراطی و تفریحات پیاپی هستند. افراد فراوانی را سراغ داریم که دچاراین اشتباه و غفلت شده و به بدبختی و فلاکت گرفتار شده اند.
البته پرداختن به جنبه های تفریحی زندگی ، لازم و ضروری است وهمان کسی هم که اهل مطالعه و تحقیق است ، باید از این جنبه غفلت نکند. اما این غیر از بنا نهادن زندگی بر مبانی عیش و نوش ، مهمانی ، خوشگذرانی ، شب نشینی ، مسافرت، تفریح و... است.